اوستااوستا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

معجزه شیرین

شانزدهمین روز

سلام عزیز دلم امروز روز بزرگی برا من و تو و بابایی بود امروز بعد از 16 سال درس خوندن فارغ التحصیل شدم و بالاخره می تونم بیشتر به تو و باباییت برسم. اما اتفاق بزرگ تری که امروز افتاد سونوگرافی بود. رفتیم مطب دکتر سهرابی همون آقای دکتر که خیلی مهربونه، اول بدنتو چک کرد که سالم سالم بودی پاها و دستها و صورتت رو چک کرد که همش سالم بود و بعد گفت نینی نازیتون پسره پسری گلم الهی مامان فدات شه بعد سونوگرافی با بابایی رفتیم واست کفش و لباس خریدیم و به همه زنگ زدیم خبر دادیم که پسری. توی خونه بابایی همش با کفشای کوچولوت بازی می کنه و قربون صدقت میره هیچ وقت ه...
21 دی 1391

سیزدهمین روز

سلام معجزه ی قشنگ زندگیم   عزیز دلم دو هفته ی گذشته روزهای سخت و پر استرسی بود   مدام خونریزی داشتم و امیدم رو از دست داده بودم   دوباره سونوگرافی رفتم و دکتر گفت هموراژی ساب کوریونیک باعث خونریزی شده   معنیش این بود که احتمال سقط بالاست. از اون روز دانشگاه نرفتم   خیلی ناراحت بودم و غصه می خوردم   اما یادم افتاد تورو سپردم دست خدای مهربون امکان نداره خدا نا امیدم کنه   از چند روز پیش کاملا خوب شدم خدای بزرگ یه بار دیگه قدرتشو نشونم داد   دیگه هیچ وقت به عظمتش شک نخواهم کرد   عزیزم با آرامش بزرگ شو که خدا مراقبته ...
14 دی 1391

چهاردهمین روز

گرچه هنوز توی شکم مامانی  اما از همون لحظه ای که به وجود اومدی     ایرانی هستی و خون آریایی توی رگهای تو جریان داره     کوچولوی نازنازی مامان اولین شب یلدات اهورایی ...
14 دی 1391

پانزدهمین روز

سلام عزیز دلم   مامانی این روزا امتحان داره  داره تند تند درس می خونه   وقتی امتحانا تموم شه مامانی فارغ التحصیل می شه و بعد از   ۱۶ سال ز گهواره تا گور دانش جوییدن دیگه دانش نمی جوئه!   بگذریم ؛ ۱۱ دی رفتم جواب آزمایش تریپل مارکر رو گرفتم   خدا رو شکر همه چی نرمال بود بعد هم رفتم مطب دکتر خدا پرست   صدای قلب کوچولوت رو گوش دادم که تند تند مثل قلب گنجیشک میزد   فدای قلب ناز نازیت بشم   هفته دیگه هم میرم سونوگرافی برا جنسیتت عزیز دلم   ممنون که سالمی ممنون که داری رشد می کنی   این باعث میشه من و بابا اهورات خوشبخت ترین بنده های خدا باشیم   ...
14 دی 1391
1